Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

جشن سیزده بدر یا نسل کشی ایرانیان- ح. یزدانی

استفاده از این مقاله بشرط ذکر نام نویسنده و منبع آن مجاز است
مردم ایران در مورد سیزده بدر دو روایت متفاوت شنیده اند؛ نحسی سیزده بدر و همینطور جشن سیزده بدر! ولی هرگز فلسفه وجودی سیزده بدر به مردم شرح داده نمی شود. چرا سیزده بدر را نحس می گویند و چه کسانی آنرا جشن می گیرند؟ برای یافتن جواب، باید «کتاب استر» یهودیها را مطالعه کرد. در اینجا خلاصه ای از کتاب استر آورده می شود. لازم به توضیح است که کتاب استر در اواخر حکومت هخامنشی نوشته ولی بخاطر اهمیت زیاد آن برای یهودیها، در کتاب تورات گنجانده شده است
خلاصه کتاب استر
خشایارشا پادشاه ماد و پارس جشن صد و هشتاد روزه ای در شهر شوش (پایتخت) بمنظور نشان دادن عظمت امپراطوریش که از هند تا اتیوپی کشیده میشد ترتیب میدهد. بعد از پایان آن جشن، جشن هفت روزه دیگری ترتیب میدهد و در تمام ایام جشن، او و دیگر درباریان به شراب خواری و خوشگذرانی میگذرانند. ملکه وشتی (زن خشایارشا) هم یک جشن برای زنان درباری تدارک می بیند. (در کشور پارس باستان، جشنهای مردانه و زنانه جداگانه برگزار می شدند). در روز پایانی جشن، خشایارشا که کاملاً سرمست از تأثیر شراب بود، به ندیمه هایش دستور میدهد که ملکه وشتی را به سالن مردانه آورند تا او زیبائیهای بدنش را (برهنه) به مردان نشان دهد! اما ملکه وشتی در خواست پادشاه را رد میکند و پادشاه از شدت خشم می جوشد
پادشاه از مؤبد می پرسد مجازات ملکه وشتی که از دستور او سرپیچی کرد چه خواهد بود؟ مؤبد می گوید: ملکه وشتی نه تنها به پادشاه بلکه به تمام شاهزادگان و مردان کشور خیانت کرد. زیرا نافرمانی او از دستور شوهر میتواند باعث جرأت گرفتن دیگر زنان در نافرمانی از دستور شوهرانشان باشد. اگر شاه موافق باشد، ملکه وشتی را اخراج کنید ومقام او را به زن دیگری بسپارید. اجازه دهید که فراشان شاه دختران باکره شایسته ای برای شاه از سرتاسر کشور در حرمسرا جمع کنند و شاه از بین آنان یکی را بعنوان ملکه انتخاب کند
در دربار خشایارشا چند نفر یهودی نفوذ داشتند. یکی از آنان «مُردخای» پسر ژیر، پسر شیمئی، پسر کیش، پسر بنجامین بود. مُردخای از اسرای یهودی بود که از اورشلیم به بابل آورده شده بود. او حاخام (مؤبد) یهودی بود و در دربار خشایارشا منصب داشت. مُردخای دختری بنام «هداسه» را معرفی میکند. هداسه در اصل برادر زاده مُردخای بود ولی چون در کودکی پدر و مادرش را دست داده بود، عمویش حضانت او را بر عهده گرفته بود. مُردخای ارتباط خونی خود با هداسه و یهودی بودن او را از خشایارشا مخفی و او را با نام مستعار «استر» معرفی میکند. (لازم بذکر است که در کتاب تاریخ هرودت، نام زن خشایارشا «آمستریس» ذکر شده است. چون در زبان یونانی آخر تمام اسامی حرف «س» می آورند بنابراین نباید در زبان فارسی حرف «س» را تلفظ کرد. در آنصورت «آمستر» تلفظ میشود که شباهت بسیاری به استر دارد)
بالاخره دختران باکره بسیاری در حرمسرای شاه جمع آوری میشوند. دوازده ماه طول می کشد تا آنان را برای خدمت به شاه آماده کنند. شاه از بین تمام دختران، استر را بعنوان ملکه انتخاب میکند
بدستور شاه، «هامان آغاجی» پسر «هامدآتا» در جایگاهی بالاتر از تمام درباریان و شاهزادگان قرار می گیرد. تمام خادمان شاه در مقابل «هامان» تعظیم میکنند الا مُردخای که اینکار موجب خشم هامان میشود و تصمیم میگیرد که تمام یهودیهای کشور را نابود کند!!! (البته این ادعای کتاب استر غیر منطقی بنظر میرسد. زیرا تعظیم نکردن یک مؤبد یهودی به هامان، نمی تواند انگیزه چنان انتقام بزرگ باشد). در ضمن در کتاب استر، نام هامان و نام پدرش، تورکی ذکر شده است و این احتمال تقویت میشود که هامان و البته پدر او اهل کشور ماد باستان بوده باشند. واژه «آغاجی» لقب هامان، یک واژه تورکی است. نام پدر هامان نیز «ها مد آتا» یک واژه تورکی بمعنی «ماد آتا» می باشد. برای توضیح بیشتر میتوانید به مقاله «معانی اسامی شهرهای آذربایجان، قسمت سوم» مراجعه نمائید
هامان به خشایارشا هشدار میدهد که این گروه خارجی (یهودی های مهاجر) بین مردم کشور تفرقه می اندازند و منافع آنان با قوانین و منافع کشور تحت فرمان خشایارشا در تضاد قرار گرفته است. اگر پادشاه صلاح بداند آنان را نابود کنیم. خشایارشا نیز مهر انگشتریش را از دستش خارج میکند و به هامان میدهد و میگوید: می توانی هر فرمانی علیه آنان صادر کنی و خودت پای نامه ها را با انگشتر من مهر و موم کنی
هامان به تمام ایالتهای کشور به زبانهای خودشان نامه می فرستد که در روز «سیزدهم ماه آدار» تمام یهودی ها را از پیر و جوان، زن و مرد بکشند! بدنبال این دستور، هامان و خشایارشا آسوده به شراب خواری مشغول میشوند در حالیکه تمام شهر شوش (پایتخت) در بهت و حیرت فرو میرود. مُردخای (حاخام یهودی) کفن می پوشد، بر روی آن خاکستر می پاشد و به مرکز شهر میرود و به عزاداری مشغول میشود. مُردخای از طریق مستخدم استر یعنی «هاتاچ» او را از ماجرا با خبر میکند و از استر میخواهد با قدرتی که دارد شاه را از تصمیمش منصرف کند. استر نامه ای به مُردخای می فرستد که هیچکس از ندیمه ها یا نزدیکان شاه بدون قرار قبلی اجازه ورود به دربار ندارند، زیرا مجازات مرگ دارد. حتی خود او نیز بدون اجازه شاه نمی تواند به دربار رود. او (استر) در این سی روز گذشته یکبار هم به دربار خوانده نشده است. مُردخای جواب می فرستد که او نباید به جان خود بیشتر ازجان بقیه یهودی ها بیندیشد. استر نیز به مردخای جواب می فرستد: تمام یهودی های شوش را جمع کن و سه روز و شب روزه بگیرید. خود من و ندیمه هایم نیز چنین خواهیم کرد
بعد از سه روز استر به دربار شاه میرود. شاه با دیدن استر می پرسد که چه میخواهد؟ ملکه استر، شاه و هامان را به ضیافتی دعوت میکند و می گوید که آن موقع درخواستش را خواهد گفت. استر درخواستش از شاه را به ضیافت دوم به تعویق می اندازد. در ضیافت دوم، استر خود را بعنوان یک یهودی معرفی میکند و به شاه می گوید که جان او و مردم او در خطر است. شاه می پرسد که چه کسی زندگی آنان را بخطر انداخته است؟ استر می گوید: همین هامان شرور
بدستور شاه، هامان را بدار می آویزند. سپس شاه مهر انگشتریش را که قبلاً به هامان داده بود، از انگشت او خارج میکند و به مردخای میدهد و می گوید که هر دستوری دلت خواست بنویس و با این انگشتر امضاء و مهر و موم کن
مردخای نامه هائی بزبانهای مختلف به اسم خشایارشا می نویسد و با انگشتر او امضاء و مهر و موم میکند. سپس نامه ها را به تمام ایالتهای کشور می فرستد. متن نامه چنین بود: تمام یهودی ها باید با همدیگر متحد شوند و تمام دشمنان خود اعم از زنان و کودکان را به قتل برسانند. ارتشیان و فرمانداران تحت فرمان خشایارشا باید به یهودی ها کمک نمایند تا آنان دشمنانشان را قتل و عام کنند
در روز سیزدهم ماه آدار که قرار بود بدستور هامان، یهودی ها قتل و عام شوند، یهودی ها با هم متحد شده و با کمک ارتش خشایارشا بیش از هفتاد و پنج هزار نفر از مردم (مردم ماد و پارس) را از زن، مرد و کودک گرفته قتل و عام میکنند. در شهر شوش (پایتخت) بیش از پانصد نفر کشته و ده پسر هامان نیز بدار آویخته میشوند. استر از خشایارشا درخواست میکند که اگر اجازه دهد این قتل و عامها تا روز چهاردهم ادامه یابد. در روز چهاردهم صدها نفر دیگر در شوش قتل و عام میشوند. این قتل و عامها تا روز پانزدهم ادامه می یابد. یهودی ها این پیروزی را جشن می گیرند و «پوریم» نامگذاری میکنند. بدستور مردخای این جشن یعنی پوریم، جشن ملی یهودی ها اعلام میشود و همه ساله باید تکرار شود.{منبع: کتاب استر، تورات}
متن فوق خلاصه ای از کتاب استر بود که اینجانب با امانتداری کامل بدون دخل و تصرف ترجمه کردم. ولی نیاز به توضیح فراوان دارد
خشایارشا هخامنش پادشاه میخواره که همیشه در مستی بسر می برد، مهر انگشتری خود را به اطرافیانش می سپارد تا آنان هر چه دلشان خواست با آن انجام دهند! یکبار مهر انگشتریش را به هامان میدهد و او فرمان قتل و عام یهودی ها را صادر میکند و یکبار نیز به مرخای یهودی میدهد و او هم دستور قتل و عام مردم عادی را صادر میکند! بدستور مردخای ارتش خشایارشا به مردم (مردم ماد و پارس) که با یهودی ها در عناد بودند، حمله میکند. مردم بی پناه برای نجات جان خویش از شهرها و روستاها به طبیعت پناه می برند و در غارها یا لابلای درختان یا صخره ها پناه می گیرند. آنانیکه توانستند به طبیعت پناه ببرند، جان خود را نجات میدهند ولی آنانیکه نتوانستند بگریزند همه توسط دژخیم خشایارشا قتل و عام میشوند. از آنرو مردم ماد و پارس روز سیزدهم ماه آدار که تقریباً مصادف با سیزدهم فروردین است را روز نجس می شمارند و آنروز را به دامن طبیعت میروند تا خاطره مردگانشان را زنده نگه دارند. (توجه نمایید که در زمان قدیم تاریخ قمری وجود داشت و هنوز تاریخ شمسی رایج نشده بود، بنابراین بین تواریخ باستانی و امروزی چند روزی تفاوت وجود دارد)
لازم بذکر است که آرامگاه استر و مُردخای در شهر همدان واقع می باشد و بعد از اورشلیم مهمترین زیارتگاه یهودی ها محسوب میشود
مراسم جشن پوریم در کشورهای مختلف بطرق گوناگون برگزار میشود. در آن مراسم مجسمه ای از هامان می سازند و آنرا بدار می کشند و سپس آتش میزنند. جالب اینجاست که این جشن در ایران نیز برگزار میشود و بسیاری از ایرانیان مثلاً با کلاس و معروف ساکن لس آنجلس که از آوردن نام آنان خودداری میکنیم، این جشن را به یهودی ها تبریک عرض میکنند!
ملتی که گذشته خود را نشناسد، فاقد هویت است و ملتی که با هویت جعلی زندگی کند، گمگشته بیابان بدبختی است. در زمان حکومت پهلوی، بخاطر بعضی از ملاحظات سیاسی و سرپوش گذاشتن بر جنایات هخامنشیان، ماجرای سیزده بدر نحس را سانسور و آنرا بدروغ جشن ملی ایرانیان معرفی کردند!!! و برای فرار از رسوائی، واقعه پوریم را افسانه نامیدند
اگر واقعه پوریم افسانه باشد، پس باید :
1. آرامگاه استر و مردخای در همدان نیز جعلی باشند
2 .  جشن پوریم یهودی ها نیز جعلی باشد
 3 . مجسمه های خشایارشا با مؤبد یهودی و چتر حمایت با نشان منورای تخت جمشید نیز جعلی باشند
 4 . تابلوی نقاشی «مجازات هامان» اثر میکل آنژ در کاخ واتیکان نیز جعلی باشد
آیا هخامنشیان یهودی بودند؟
محقق و تاریخ پژوه معاصر، جناب آقای ناصر پور پیرار، واژه «هخامنش» را چنین معنی میکند
حاخام + منش = حاخام منش (هاخا منش)
حاخام در زبان عبری به مؤبد یهودی گفته میشود. پس حاخام (هاخام) منش یعنی «پیرو مؤبد یهودی». البته اشاره بنام آقای ناصر پور پیرار بدان معنا نمی باشد که بنده تمام نظرات ایشان را تأئید کرده باشم. بعضی ازنظرات آقای پور پیرار در مورد واقعه پوریم مبالغه آمیز است که صحت آنها بعید بنظر میرسد
تحقیقاتی که بنده در مورد مجسمه های تخت جمشید کرده ام، نشانگر آنست که به احتمال قوی شاهان هخامنش (حاخام منش) زیر فرمان یهودیان می بودند. اینجانب در تخت جمشید لااقل سه مجسمه «شمعدان منورا» کشف کرده ام که مقدس ترین نشان یهودی ها می باشد. یهودیهای باستان تمام کتیبه ها و تابلوهای باستانی خودشان را با نشان «منورا» یعنی شمعدان هفت شاخه مقدس امضاء می کرده اند. (شکل1)
در تخت جمشید دو مجسمه از خشایارشا وجود دارند که مُردخای مؤبد یهودی در پشت سر او به همراه مرد دیگری چتری بر سر خشایارشا گرفته اند که استعاره از چتر حمایت می باشد. در زیر چتر حمایت، نشان «منورا» یعنی شمعدان مقدس یهود دیده میشود. (شکل 2) این بدان معناست که مُردخای خشایارشا را زیر چتر حمایت «منورای» یهودی گرفته و خشایارشا پیرو مؤبد یهودی یعنی مُرخای است. «حاخام منش» نیز در لغت بمعنای «پیرو مؤبد یهودی» می باشد
هرچند در کتاب تاریخ هرودت، واقعه «پوریم» یعنی نسل کشی مردم ماد (آذربایجان باستان) و پارس توسط هخامنشیان ذکر نشده است، ولی در فصل هفتم کتاب هرودت، به زنده بگور کردن مردم بیگناه توسط خشایارشا و همسرش آمستریس اشاره می شود که شاید به احتمال زیاد با واقعه پوریم در ارتباط باشد. علت آنکه هرودت به ذکر واقعه پوریم نپرداخته، شاید بدان دلیل باشد که این نسل کشی، درون مرزی بوده و هرودت بیشتر بذکر حوادث بین المللی می پرداخته است  

photo 1 (1)



photo1


Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn