Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

غارت بی امان نفت، مس، طلا و مواد معدنی و سرمایه های اقتصادی آزربایجان جنوبی به تهران و شهرهای فارس نشین ایران و جلوگیری از انباشت سرمایه در آزربایجان جنوبی- امیرحسین پیربداغی

 امیرحسین پیربداغی، کارشناس اقتصاد
دقت: این مقالۀ ارزشمند و تخصصی سالها پیش نوشته و در سایتهای آزربایجانی و سایت خوراسان تورکلری نشر شده است اما با توجه به اهمیت موضوع لازم است با تغییراتی اندک، دوباره و دوباره نشر و خوانده شود تا برخی فعالان حرکت ملی که به توطئۀ نژادپرستان استعمارگر خبیث پانفارس، در فضای مجازی سرگرم مباحث پوچ استعماری مثل «ما ترکیم یا آذری؟!» شده و در همان سنگر تئوریک استعمارساخته و مانقورت پروردۀ  کهنۀ 100 سال پیش زمینگیر شده اند، قدری بیدارتر شوند و پیش تر بروند و به بحثهای جدّی تر که در بیداری ملت تورک آزربایجان جنوبی مهمتر هستند، بپردازند که غارت معادن و ثروتهای روزمینی و زیرزمینی آزربایجان جنوبی از اهم آنهاست. اوجالان ساوالان
 اهمیت اقتصاد در حیات ملتها و رقابتهای اقتصادی در میان ملتها برای پیشرفت اقتصادی و تسلط بر منابع انرژی، منابع طبیعی، بازارهای جهانی، مالیه بین¬المللی، و رقابتهای تکنولوژیک ملتها (Techno-nationalism) امروز بر کسی پوشیده نیست تا نیازی به تذکر آن باشد. افزایش فزاینده احتیاجات انسانی و تلاش ملتها برای برخوردار شدن از بیشترین امکانات زندگی امروزی، تأمین امنیت ملی از طریق افزایش بودجه ارتشها و تجهیزات پیشرفته نظامی،‌ توسعه فرهنگی و رقابت در عرصه رسانه‌های الكترونیكی، تکنولوژی اطلاعات، تولیدات علمی، ادبی و ... همگی با توان اقتصادی ملتها ارتباط تنگاتنگی دارند، حتی تحقیقات علمی اعم از بنیادی و یا كاربردی بعنوان مبنایی برای توسعه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... نیازمند منابع عظیم مالی و اقتصادی است. بطور كلی هر نوع چشم اندازی از توسعه بدون وجود منابع اقتصادی در دسترس غیر قابل تصور است.
 به همین جهت كشورهایی كه در آن تركیب چند ملیتی وجود دارد و به صورتی غیر دموكراتیك اداره می‌شوند و یك ملت، ملل دیگر را تحت سلطه خود قرار داده است، ملت حاكم جهت دوام سلطه خود ضمن انكار هویت ملی ملل تحت سلطه، از نظر اقتصادی نیز امكان توسعه اقتصادی و اتكا‍‍‍‍‍‍ به تواناییهای داخلی برای استقلال ملل تحت سلطه را غیر ممكن می‌سازد. زیرا توسعه اقتصادی و برخورداری از سطحی از تواناییهای اقتصادی و رفاه ملل تحت سلطه، باعث احساس شخصیت در آنها و حركتشان به سوی استقلال از ملت حاكم می گردد. ملت حاكم برای جلوگیری از توسعه اقتصادی ملل تحت سلطه خود ترتیبات دراز مدتی را اتخاذ می‌كند كه بر اساس آن همیشه ملت حاكم از نظر سطح توسعه اقتصادی در سطحی بالاتر از ملل تحت سلطه اش قرار می‌گیرد و ملل تحت سلطه در سطوح پایین‌تر توسعه نسبت به ملت حاكم قرار می‌گیرند. اكثریت صنایع پیشرفته و زیرساختهای ارتباطی، علمی، تكنولوژیكی و صنعتی در مناطق سكونت ملت حاكم احداث می‌شود و در مناطق سكونت ملل تحت سلطه تا حد ممكن از احداث این نوع صنایع جلوگیری می‌شود و در صورت اقتضای منافع ملت حاكم، صنایع با تكنولوژی عقب مانده، صانیع تولید مواد خام معدنی،‌ محصولات كشاورزی و ... برای رفع نیازهای ملت حاكم ایجاد می‌شود،‌ به نحوی كه ملل تحت سلطه مجبورند كالاها و محصولات تولیدی خود را به قیمت‌های مورد نظر ملت حاكم به آن بفروشند و در صورت استقلال توان اداره امور اقتصادی خود را نداشته باشند و فروش محصولات خام،‌ معدنی، كشاورزی و ... خودشان را به دیگر نقاط جهان به سختی امكان‌پذیر خواهند دید.
 جاده‌های اصلی ارتباطی نیز در مسیر‌های سكونت ملت حاكم احداث می‌شود و جاده‌های فرعی كه سمت و سو و جهت ارتباط آن به سوی مناطق سكونت ملت حاكم است احداث می‌شود به نحوی كه در درون مناطق سكونت ملل تحت سلطه این راه ها اعم از جاده‌ای و ریلی دارای اهمیت اقتصادی كمتری است و اساسأ برای تسهیل سلطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و انتقال منابع اقتصادی به سوی ملت حاكم احداث می‌شود. به طور كلی پروژه‌های اقتصادی در جهت تضعیف و وابسته كردن ملل تحت سلطه به ملت حاكم طراحی و اجرا می‌شود و هر چه زمان می‌گذرد ملت حاكم حداقل از نظر اقتصادی ثروتمندتر و توسعه یافته‌تر می‌شود و ملل تحت سلطه به طور نسبی و در مقایسه با ملت حاكم فقیرتر، توسعه نیافته تر و گرفتار ركود می ‌شوند و این پروژه به خروج بیشتر سرمایه و نیروی كار متخصص و غیرمتخصص از مناطق سكونت ملل تحت سلطه و حركت به سوی مناطق سكونت ملت حاكم منجر می‌شود و اندك سرمایههای بخش خصوصی ملل تحت سلطه را كه می‌تواند باعث انباشت سرمایه و پایه ریزی برای ایجاد زیرساختهای توسعه اقتصادی شود را به سوی مناطق مورد نظر ملت حاكم منتقل می ‌كند.
 این مقدمه كوتاه ارائه شد تا به نمونه ‌هایی از نحوه عملكرد دولت فاشیستی فارس در جهت استثمار منابع اقتصادی آزربایجان و انتقال آن به مناطق كویری فارس زبان اشاره شود. بعد از انقلاب مشروطه كه مبانی نظری اش چند دهه پیش از پیروزی آن عمدتأ توسط روشنفكران كج اندیش آزربایجانی در راستای گذار كشور موسوم به ایران از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه و مبتنی بر اندیشه تجدد و ترقی و بنیان گذاری دولت-ملت شبه مدرن فارس و نابودی هویت‌های ملی غیرفارس در جغرافیای جعلی موسوم به ایران و با جانفشانیهای تركهای آزربایجانی به پیروزی رسید. بنای دولت توتالیتر فاشیست فارس گذاشته شد و مصیبتهای جدید برای آزربایجان آغاز شد. در این دولت تركهای آزربایجانی بایستی تحقیر و منابع اقتصادی شان به نفع فارسها استثمار شود. با به قدرت رسیدن رضاخان در كودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 پروژه فارس سازی ملل غیر فارس به ویژه با همكاری روشنفكرنمایان احمق و خودفروخته ترك اعم از چپ و راست مانند كسروی، تقی ارانی، ‌تقی‌زاده، ‌كاظم‌زاده ایران شهر و ... وارد فاز اجرایی دقیق تر و منسجم تری شد. آزربایجان و تبریز كه تا زمان روی كار آمدن رضاخان ثروتمندترین و توسعه یافته ترین ایالت كشور جعلی موسوم به ایران محسوب می شد، در راستای تضعیف اقتصاد آن و انتقال دادن منابع اقتصادی آن به تهران و بقیه شهرهای كویری فارس زبان مورد هجوم سیاستهای تخریبی دولت فاشیست فارس قرار گرفت. مالیات‌های جمع آوری شده از آزربایجان به تهران منتقل شد و جلوی هر نوع سرمایه گذاری خصوصی و دولتی در آزربایجان سد گردید. گمركات آزربایجان تعطیل گردید و مسیر تجارت آزربایجان-اروپا به سوی تهران، اصفهان و بنادر جنوب منتقل گردید. پروژه تضعیف و وابسته كردن اقتصاد آزربایجان و انتقال منابع اقتتصادی آن به مناطق كویری فارس زبان از حدود صد سال پیش تاكنون با برنامه‌ریزی دقیق در حال اجرا است و در این پروژه به طور منظم با گذشت هر سال سهم آزربایجان از اقتصاد كشور موسوم به ایران به نفع مناطق كویری فارس زبان كم می شود و در همین راستا به دلیل ممانعت‌های اداری-سیاسی از سرمایه گذاری در آزربایجان توسط دولت فاشیست فارس و گسترش بیكاری، جمعیت تركهای آزربایجان به سوی شهرهای كویری فارس زبان سرازیر می‌شود تا با سرعت بیشتری در میان جمعیت فارس مستحیل گردند. شهرها و روستاهای حاصل خیز آزربایجان حتی موغان مهاجر فرست می شوند و شهرهای كاملأ كویری مانند قم، سمنان، یزد و ... مهاجر پذیر می شوند. عدم توسعه اقتصادی شهرها و روستاهای آزربایجان و گسترش فقر در آزربایجان و متقابلأ توسعه و ثروتمند شدن شهرهای كویری فارس زبان تأثیر روانی (و روانشناختی) قاطعی در جهت تحقیر هر فرد ترك آزربایجانی به جا می گذارد و او ناخودآگاه فارس را شایسته و ملت خودش را حقیر می شمارد.
 در نیمه اول سال جاری 1385 احمدی نژاد رئیس‌جمهوری دولت فاشیست فارس كه با شعار بسیار فریبنده و پوپولیستی عدالت به پست ریاست جمهوری گمارده شده است و با توجه به رشد آگاهی ملی در میان ملل تحت سلطه فاشیسم فارس، با اعلام شعار فریبنده برقراری به اصطلاح عدالت در میان مناطق مختلف كشور (كه خود دولت فاشیست فارس مسبب عقب ماندگی مناطق آن می باشد) به سفرهای پرسروصدا اما توخالی استانی دست زد. لازم به ذكر است در دولت‌های فاشیستی رفسنجانی و خاتمی نیز فیلمهای مشمئز كننده ای شبیه شعارهای فریبكارانه و ظاهرأ عدالت طلبانه احمدی‌نژاد سر داده می شد كه گویا دولت فاشیست فارس می خواهد به مناطقی كه  برخوردار نیستند (و خود عامل عقب ماندگی اقتصادی، ‌فرهنگی و ... آنهاست) رسیدگی كند و شاخصهای توسعه آنها را به سطح شاخصهای مناطق برخوردار برساند. در این راستا هاشمی رفسنجانی در اقدامی فریبكارانه «دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری» را ایجاد كرده بود و سفرهای تبلیغاتی همراه با كلنگ زنی ها و افتتاح های نمایشی و غیرواقعی پروژه هایی كه یا در زمان قبل از انقلاب 1357به بهره‌برداری رسیده بودند و یا وجود خارجی نداشتند انجام می‌داد. سید محمد خاتمی نیز برای فریب ملل ترك، عرب، كرد، بلوچ،‌ تركمن و ... كه دولت فاشیست فارس آنها را در صد سال اخیر به عقب ماندگی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی دچار كرده است «بودجه توازن منطقه‌ای» را مطرح كرده بود كه گویا می خواست با بودجه توازن منطقه ای شاخصهای توسعه مناطق محروم را به سطح شاخصهای مناطق توسعه یافته (فارس زبان) برساند. دولتی كه در انقلاب 1357 با شعار آزادی و عدالت و فریب ملل مختلف ساكن در كشور موسوم به ایران به قدرت رسید بعد از 28 سال فاصله شاخصهای توسعه بین مناطق فارس زبان و مناطق غیر فارس زبان را نه تنها نسبت به زمان دولت فاشیست پهلوی كاهش نداده است بلكه فاصله‌ها را افزایش داده است و به گسترش بیشتر فقر، بیكاری، فحشا، فساد اداری، تحقیر ملل غیر فارس و ... كمك كرده است.
 دولت فاشیست احمدی نژاد كه در سالهای 1384 و 1385با قیامهای ملی و مدنی در عربستان (خوزستان)، كردستان،‌ بلوچستان، ‌آزربایجان در اعتراض به سلطه فاشیسم فارس روبرو شده است، در اقدامی فریبكارانه و مضحك سعی دارد با بهره برداری از چند پروژه كه عمر بعضی از آنها مانند میانگذر دریاچه اورومیه به حدود 30 سال نزدیك می شود یا بزرگراه تبریز-زنجان، و قول تأسیس چند سالن ورزشی و ... ملل غیر فارس را فریب داده و برای تداوم سلطه فاشیسم فارس مشروعیتی كذایی ایجاد كند در حالیكه همچنان از ایجاد صنایع سنگین و صنایع دارای تكنولوژی پیشرفته و ارزش افزوده بالاتر حتی توسط بخش خصوصی در آزربایجان جلوگیری می كند. پروژه هایی كه در استاندارد بین المللی بین 6 ماه تا حداكثر 36 ماه به بهره برداری می رسند، دولت فاشیست فارس برای به تأخیر انداختن توسعه اقتصادی آزربایجان و وابسته نگه داشتن اقتصاد آن به اقتصاد مناطق فارس زبان، این پروژه ها را بیش از 10 سال و بعضأ همانند میانگذر دریاچه اورومیه بیش از 27 سال زمان بهره برداری از پروژه های اقتصادی را به تأخیر می اندازد و طول می دهد.
 با توجه به محدودیت منابع آب و خاك در استانهای فارس زبان، دولت فاشیست فارس اقدامات محدودی را برای سد سازی در آزربایجان و سایر مناطق غیر فارس زبان شروع كرده است كه هدف آن تأمین مواد غذایی و مواد خام كشاورزی مانند پنبه برای جمعیت و صنایع مستقر در مناطق فارس زبان است و هدف از آن ابدأ توسعه اقتصادی آزربایجان و ... نیست. البته همین پروژه های سد سازی نیز با تأخیر طولانی در احداث روبرو می شوند و اگر هم به مرحله آبگیری برسند، پروژه های پایاب سد و كانال كشی برای استفاده از آب آن سدها در زمین های كشاورزی تحت پوشش سدها احداث نمی شود و عملأ حتی برای افزایش زمین های زیر كشت و افزایش تولیدات كشاورزی و دامی به كارنمی آید. (همین سدسازیهای بی رویه مثل احداث بیش از 102 سد سبب خشک شدن دریاچه اورمو و در معرض نابودی و نسل کشی قرار گرفتن میلیونها انسان تورک آزربایجانی شده است که نوعی توطئۀ خبیثانه حاکمیت نژادپرست جمهوری اسلامی ایران در راستای امحای نژادی تورکان مظلوم آزربایجان است).
 در خصوص معادن به ویژه اینكه آزربایجان از نظر تنوع مواد معدنی جزو مناطق ثروتمند جهان محسوب می شود و حتی معادن نفت نیز در دشت موغان به مقدار قابل توجه و دارای صرفه اقتصادی وجود دارد. اما مسئله این است كه در صورت استخراج این معادن همانند معادن بهره برداری شده در آزربایجان توسط دولت تاکنون، حتی ریالی از این درآمدهای معادن، در آزربایجان سرمایه گذاری مجدد نمی شود و همگی صرف عمران و آبادی شهرها و روستاهای كویری فارس زبان می شود.
 نمونه هایی از اقدامات دولت فاشیست فارس در بهره برداری از معادن آزربایجان یا به عبارت دقیق تر تاراج ثروت های معدنی آزربایجان كه در رسانه های گروهی و مطبوعات دولتی و شبه دولتی فاشیست فارس انعكاس یافته است مورد اشاره قرار می گیرد.
 - «شركت تهیه و تولید مواد معدنی ایران در نظر دارد حدود 3700 تن انواع محصول كارخانه فرآوری نفلین سینیت كلیبر به شرح ذیل را از طریق برگزاری مزایده عمومی به فروش برساند» (آگهی مزایده عمومی شماره 24-4/85 ت، روزنامه دنیای اقتصاد، 24/4/85، ص 12).
 -«سازمان صنایع و معادن استان آزربایجان غربی در نظر دارد در اجرای تبصره یك ماده 10 قانون معادن، معادن مذكور در ردیف های یك الی 22 را جهت بهره برداری و در اجرای ماده 15 آیین نامه اجرایی قانون معادن، تكمیل عملیات اكتشافی و در نهایت بهره برداری از محدوده های اكتشافی مذكور در ردیف 23 الی 37 را از طریق مزایده عمومی واگذار نماید» (آگهی مزایده عمومی معادن و محدوده های اكتشافی، روزنامه كیهان، 8/6/85، ص 9).
 در هفته دولت یعنی نیمه اول شهریور ماه 1385 طبق اعلام رسانه های دولتی فاز اول بهره برداری از معادن مس سونگون افتتاح شد كه با برداشت 7 میلیون تن از خاك معدن مذكور 150 هزار تن مس از آن معدن استخراج خواهد شد. با توجه به این كه قیمت هر تن مس در بازار جهانی بین 7000 تا9000 هزار دلار است، ارزش تولیدی مرحله اول مس سونگون حداقل سالانه یك میلیارد و50 میلیون دلار خواهد بود، فاز دوم نیز برای 6 سال آینده جهت تولید 300 هزار تن مس برنامه ریزی شده است كه ارزش تولیدات سالانه آن به بیش از 3 میلیارد دلار خواهد رسید. البته این فقط خالص ارزش مس تولید این معدن خواهد بود و اگر صنایع وابسته به آن در منطقه محروم ورزقان ایجاد شود ارزش افزوده آن به میلیاردها دلار خواهد رسید كه دولت فاشیست فارس به عنوان دولتی اشغالگر واستعمارگر این صنایع را در كرمان، اصفهان، تهران و... ایجاد خواهد كرد و حتی برای ترك آزربایجانی به عنوان كارگر نیز حاضر به ایجاد اشتغال نخواهد بود. همانند نفت برای اعراب عربستان (خوزستان) كه از زیر پایشان استخراج شده و به فروش می رود و درآمدهای ناشی از آن صرف عمران  و آبادی شهرهای اصفهان، تهران، یزد، كرمان، سمنان، و سایر شهرهای كویری فارس زبان می شود، درآمدهای بدست آمده از معدن مس سونگون و سایر معادن آزربایجان نیز برای عمران و آبادی مناطق فارس زبان صرف خواهد شد و ملتی(آزربایجان) كه مستعمره است و حق حاكمیت خود را در صد سال پیش با اشتباهی استراتژیك در انقلاب مشروطه به فارس ها واگذار كرده است امكان بهره مندی از منابع و ثروتهای طبیعی خود را برای توسعه و رفاه خویش نخواهد داشت.
 معادن طلای زره شوران تكاب (تیکان تپه) و خاروانا نیز در حال بهره برداری است. معدن سرب و روی انگوران زنجان با تكنولوژی قدیمی درحال بهره برداری است، معدن كائولن یا خاك چینی مرند هر روز توسط قطار به تهران و اصفهان جهت استفاده در كارخانجات تولید سرامیك و كاشی حمل می شود وحتی یك ریال از این معادن نصیب آزربایجان نمی شود.
 معادن سنگ های تزیینی گران قیمت آذر شهر، ارومیه، ماکو و سایر مصالح ساختمانی مانند گچ، آهک و سیمان، املاح و مواد شیمیایی دریاچه ارومیه، آلومینیای سراب، اردبیل و کلیبر، سنگ آهن بیجار و صدها معدن كوچك و بزرگ فعال در آزربایجان كه استخراج می شوند همگی توسط دولت استخراج و درآمدهای آنها به مناطق فارس زبان منتقل می شود و اگر معادن كوچك توسط بخش خصوصی در آزربایجان استخراج می شود، دولت از طریق سیستم مالیات گیری، ارزش افزوده آنها را به تهران منتقل می كند. در سالهای اخیر دولت فاشیست فارس كه با افت برداشت نفت در چاههای قدیمی و كاهش تولید نفت مواجه شده است علاوه بر جلب همكاری شركت های نفت خارجی علی رغم فشارهای آمریكا برای استخراج نفت در حوزه های نفتی خوزستان و خلیج عرب كه هزینه كمتری برای تولید هر بشكه نفت نیاز است، جهت افزایش تولید حوزه های نفتی واقع در خشكی در مناطق دیگر كشور موسوم به ایران را به مناقصه گذاشته است. اولین بار در سال 1383 دولت ایران 16 حوزه نفتی را به مناقصه گذاشت كه چند حوزه نفتی از جمله حوزه نفتی موغان 1، موغان 2 و بیجار در مناطق ترك نشین آزربایجان قرار دارد. نشریه دانشجویی اقتصاد آزربایجان در مقاله ای با عنوان «ظرفیت ها و منابع اقتصادی آزربایجان و موانع توسعه آن» به نقل از مقامات شركت ملی نفت ایران همان موقع به قصد رژیم برای تاراج منابع نفت آزربایجان اشاره كرده بود، هرچند ظاهرا به دلیل فشارهای آمریكا رژیم نتوانست به روش بای بك سرمایه گذار خارجی برای اكثر این حوزه ها پیدا كند (مقاله مذكور در نشریه دانشجویی اقتصاد آزربایجان، در مرداد ماه گذشته درپاره ای از سایت های اینترنتی آزربایجان جنوبی از جمله www.radist.org  درج شده است). مجددا درشهریور ماه جاری (1385)، نوذری مدیرعامل شركت ملی نفت ایران در مصاحبه ای با خبرنگاران با توجه به اینكه تا پایان برنامه چهارم توسعه یعنی 5/3 سال دیگر طبق برنامه تولید نفت بایستی به 5 میلیون بشکه در روز برسد با توجه به روند فعلی سرمایه گذاری در حوزه های نفتی تحقق تولید 5 میلیون بشكه نفت در روز را غیر ممكن خواند و به همین جهت خواستار افزایش سرمایه گذاری در بخش نفت شد. در همین راستا نوذری اعلام كرد: ایران 24 بلوك اكتشافی را به مناقصه می گذارد. (مدیر عامل شركت ملی نفت ایران: ایران 24 بلوك اكتشافی را به مناقضه می گذارد، روزنامه دنیای اقتصاد، 7/6/1385، ص 27).
 مجددا فرماندار بیله سوار موضوع استخراج نفت موغان از سوی دولت ایران را مطرح کرده است که در رسانه های گروهی ایران مطرح شده است: «عبدالناصر فیاضی، فرماندار بیله سوار، به ایرنا گفت: در سفر رئیس جمهوری و هیئت دولت به استان اردبیل با عملیاتی شدن طرح اکتشاف و استخراج نفت در منطقه موغان موافقت شده است. وی گفت: بر این اساس قرار است کنسرسیومی متشکل از یک شرکت ایرانی و دو شرکت خارجی از کشورهای روسیه و کرواسی عملیات اکتشاف نفت در این منطقه را آغاز کنند. وی افزود: عملیاتی شدن این طرح و استخراج نفت موجب تحول در روند اقتصادی این منطقه مرزی خواهد شد» (عملیات اکتشاف نفت در بیله سوار موغان امسال آغاز می شود. روزنامه ابرار اقتصادی، 22/6/85، ص 4)
 نیكزاد استاندار خود فروخته اردبیل نیز اخیرا از برنامه ریزی برا ی استخراج نفت موغان و نقش آن به اصطلاح در توسعه اقتصادی؟! استان سخن رانده بود كه در سایتهای اینترنتی آزربایجان جنوبی نیز در اوایل شهریور ماه 1385 منعكس شده بود، البته ایشان توضیح نداده بود چگونه كشت و صنعت موغان و دشت موغان به عنوان یكی از غنی ترین و حاصلخیزترین مناطق جهان در اختیار مشتی دزد و دله فارس و تهرانی قرار گرفته و غارت می شود و در عوض جوانان موغانی و سایر مناطق آزربایجان برای یافتن لقمه ای نان و گریز از بیكاری مجبور به مهاجرت به شهرهای كویری فارس زبان می شوند.
 با توجه به همسایگی آزربایجان جنوبی با چند كشور اروپایی و آسیایی (از طریق مرزهای خشكی با آزربایجان شمالی، ارمنستان، تركیه، عراق و از طریق سواحل ترك نشین دریای خزر با تركمنستان، قزاقستان و روسیه) و موقعیت استراتژیك و ترانزیتی آن (كریدورهای شمال-جنوب و غرب-شرق) باعث ایجاد گمركات متعدد در آستارا، بیله سوار، جلفا، بازرگان، سرو، حاج عمران، سهلان و... و عبور میلیون ها تن كالای ترانزیتی و مسافر و ترانزیت گاز و الكتریسیته به تركیه، ارمنستان، آزربایجان شمالی، عراق و .... و هواپیماهای عبوری در مسیر شرق و غرب از سرزمین آزربایجان جنوبی می گردد. درآمدهای عظیم ناشی از ترانزیت كالا، مسافر، گاز، الكتریسیته و هواپیماها و درآمدهای گمركات آزربایجان به جیب دولت فاشیست فارس می رود درحالی كه اگر ملت ترك آزربایجان جنوبی حاكمیت بر سرنوشت خودش را بدست آورد همه این منابع در خدمت توسعه و رفاه ملت ترك آزربایجان جنوبی قرار خواهد گرفت.
 موقعیت ژئواکونومیک آزربایجان جنوبی با مطرح شدن پروژه خط لوله گاز «نوباکو» بار دیگر مورد تایید و تاکید قرار گرفته است. وزیری ماهانه وزیر نفت ایران در اواخر مردادماه سال 1385 از ترکیه دیدن کرد تا مناسبات انرژی دو کشور را مورد بحث و گفتگو قرار دهد. ترکیه اولین کشوری بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال 1381 توانست صادرات گاز خود را به آن آغاز کند که البته این خط لوله از آزربایجان جنوبی به ترکیه می رود و ظرفیت نهایی آن که برای دهه سوم قرن بیست و یکم  در نظر گرفته شده است سالانه 20میلیلرد متر مکعب می باشد. البته قبل از انقلاب اسلامی رژیم پهلوی دوم در سالهای اواخر دهه1960 میلادی در مقابل احداث کارخانه ذوب آهن در اصفهان از سوی روسها خط لوله گاز از آغاجاری در جنوب به سوی آستارا در آزربایجان جنوبی احداث کرد و از طریق آن گاز ایران را به روسیه صادر می کرد ولی روسها چون بیش از یک سوم ذخایر گاز دنیا را در اختیار دارند و یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز جهان می باشند از خرید گاز ایران با قیمت پایین استقبال کردند و این مسأله سبب شد صادرات گاز ایران به روسیه و از آن طریق به اروپا پس از مدت کوتاهی متوقف گردد. اکنون از طریق این خط لوله ایران گاز را از آزربایجان شمالی دریافت میکند و به نخجوان ترانزیت میکند و 15درصد طبق قرارداد دو کشور حق ترانزیت برمی دارد و قرار است در زمستان 1385، ایران از طریق همین خط لوله به گرجستان نیز گاز صادر کند که بعد از عبور از آزربایجان جنوبی از طریق آزربایجان شمالی به گرجستان ارسال خواهد شد.
 خط لوله دیگری نیز از طریق آزربایجان جنوبی در حال احداث به ارمنستان است و طبق اعلام دو کشور ارمنستان و ایران اوایل سال 2007 این مسیر به بهره برداری خواهد رسید و ظرفیت آن سه میلیارد متر مکعب در سال در نظر گرفته شده است.
 اما پروژه مهمتری اکنون مورد بحث اتحادیه اروپا، ترکیه و ایران قرار میگیرد. این پروژه که «نوباکو» نامیده میشود قرار است گاز آسیای میانه، حوزه خزر، آزربایجان شمالی و ایران را از طریق ترکیه به کشورهای عضو اتحادیه اروپا ارسال کند. اتحادیه اروپا به دنبال اختلاف با روسیه و اوکراین که کاهش جریان گاز وحتی قطع آن را در بعضی از کشورهای عضو به همراه داشت تصمیم به تنوع بخشیدن به منابع انرژی خود گرفت. بنابر این درصدد برآمد گاز کشورهای حوزه دریای خزر از جمله ایران را از طریق خط لوله ای موسوم به نوباکو که از ترکیه میگذرد، به اروپا برساند. این خط لوله بین المللی از منطقه دریای خزر و خاورمیانه آغاز می شود و با عبور از ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش گاز انتقالی را به فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا می رساند.
 به این ترتیب و از آنجا که وجود چنین خط لوله ای انحصار انتقال و فروش گاز به اروپا را از انحصار روسیه خارج می کند بعید به نظر می رسد که این کشور برای یکه تاز ماندن در این عرصه و برای به سرانجام نرسیدن این خط لوله از اقداماتی نظیر اعطای تخفیفات قابل توجه به ترکیه دریغ نکند. مصطفی شریف النبی، عضو هیات علمی موسسه مطالعات بین المللی انرژی درباره خط لوله «نوباکو» و سرنوشت آن به خبرگزاری مهر گفت: «اتحادیه اروپا به دنبال اختلاف با روسیه و اوکراین تصمیم به ایجاد چنین خط لوله ای گرفت که ترکیه هم در مسیر این انتقال قرار دارد». شریف النبی تصریح کرد: «ترکیه بهترین پل برای گذر خط لوله نوباکو است و راههای دیگر آلترناتیو مناسبی به شمار نمی روند». وی درباره توافقات ایران با اتریش برای صادرات گاز گفت: «شرکت QMW اتریشی رهبر پروژه «نوباکو» بوده و اتحادیه اروپا نیز در این پروژه حمایت های خود را از این شرکت بسیار افزایش داده است» («نوباکو»، فرصت چانه زنی ترکیه برای خرید گاز ایران، روزنامه جهان صنعت، 24/5/85، ص 15). 
 
 هویت و منافع ملی مستقل آزربایجان جنوبی به عنوان بنیان بهره مندی از منابع اقتصادی آزربایجان جنوبی
 نیازهای جغرافیایی و ترانزیتی، تکنولوژیکی، تجاری و اقتصادی تورکهای آزربایجان جنوبی به ملتهای همسایه و سایر ملل برای مناسبات دو و چند جانبه همانند همه ملتهای جهان طبیعی است. علیرغم ممانعت فاشیسم فارس از توسعه اقتصادی آزربایجان جنوبی در صد سال اخیر، وجود منابع زیرزمینی غنی مانند نفت در موغان، مس سونگون در ورزقان، نفلین سینیت در سراب و کلیبر، طلا در تکاب و خاروانا، سرب و روی در زنجان، کائولن در مرند، سنگ آهن در بیجار و ذخایر شیمیایی بی پایان دریاچه اورومیه و هزاران معدن کوچک و بزرگ دیگر و منابع کافی آب و خاک و محصولات متنوع کشاورزی، شکلگیری اقتصاد هر چند کوچک بخش خصوصی و کارآفرینان صنعتی و تجاری، موقعیت ترانزیتی و استراتژیک در مسیر کریدورهای شرق و غرب، جمعیت قابل توجه و یکدست و همگون و مزایای دیگر اقتصادی آزربایجان جنوبی در صورت تأمین حاکمیت  ملی و تشکیل دولت ملی تورکهای آزربایجان جنوبی امکان توسعه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آزربایجان جنوبی و هماهنگی آن با نرمهای اقتصادی، تکنولوژیکی و سیاسی دنیای پیشرفته را به آزربایجان جنوبی می دهد، لکن ابتدا باید بنیان نظری آن و خودباوری مبتنی  برآن را در میان ملت تورک آزربایجان جنوبی پی ریزی کرد و نبایستی با تزریق ضعف و زبونی و بزرگنمایی مشکلات اقتصادی و سیاسی و امنیتی آینده به تضعیف روحیه ملت اقدام نمود. آزربایجان  در صورت تسلط و حاکمیت بر سرزمین ملی خود نه تنها وضعیت اقتصادی آن از وضعیت فعلی بدتر نخواهد شد بلکه بهتر نیز خواهد شد. هر چند شاید در چند سال اول مشکلاتی بروز کند که طبیعی است اما فراموش نکنیم که به قدری ظرفیتهای خالی در اقتصاد آزربایجان وجود دارد که در صورت وجود مدیریت و بازاریابی به روز و پیشرفته و جلب سرمایه ها و تکنولوژیهای خارجی، آزربایجان جنوبی به رفاه و ثروتی بیشتر از وضعیت فعلی که منابع و معادن آن  به نفع تهران و سایر شهرهای فارس زبان استثمار می شود، دست خواهد یافت. اما پیش شرط همه اینها ضرورت انسجام و وحدت ملی در داخل و اولویت منافع ملی تورکهای آزربایجان جنوبی در سیاست خارجی است. ما سیاست خارجی و تحولات منطقه ای و بین المللی را فقط از منظر منافع ملی آزربایجان جنوبی نگاه خواهیم کرد نه از منظر تهران، باکو، آنکارا و نه هر جای دیگری. در آن صورت بحران قره باغ و منازعات آزربایجان شمالی و ارمنستان، رویارویی کردها و ترکیه، و رویارویی غرب و دولت فاشیست فارس و .... هر کدام فرصتی برای تأمین منافع ملی تورکهای آزربایجان جنوبی است. طرح این مباحث و موضوعات نه به معنی دشمنی با ترکیه و آزربایجان شمالی است و نه به معنی دوستی با ارمنستان، کردها، عربها و ...، بلکه هدف طرح این موضوع بدیهی و عینی است که در سیاست خارجی ملل همسایه حتی ترک، کسی در حمایت از ما چک سفید نداده است و ما هم نبایستی به کسی چک سفید بدهیم بلکه با احتیاط و با سنجش منافع ملی مان دوستان و دوشمنانمان را شناسایی کنیم. با یاد آوری مجدد این نکته که سیاست خارجی عرصه ای بسیار سیال و متغیر است  و نبایستی همه چیز را در آن ثابت فرض کرد، دشمنیها و دوستیها بر اساس منافع از این قاعده مستثنی نیست.
 در شرایطی كه سرمایه گذاری خارجی در جهان به دنبال بهترین شرایط برای سرمایه گذاری است چرا آزربایجانی نتواند با به دست آوردن حق تعیین سرنوشت خویش و با جلب سرمایه گذاری خارجی و تكنولوژی پیشرفته روز و در ارتباط با روندهای جاری اقتصادی و تكنولوژیكی در جهان امروز سرزمین ثروتمند خود را اداره كند. ممكن است عدهای از فعالین حركت ملی آزربایجان در این فكر باشند كه با روند جهانی شدن و نفوذپذیر شدن حاكمیتهای ملی دیگر چرا بایستی به فكر تشكیل دولت ملی مستقل باشیم بلكه بایستی در درون این جغرافیای جعلی موسوم به ایران به دنبال تامین حقوق خود باشیم، همانگونه كه روند وحدت اروپا در حال تعمیق و گسترش است. این طیف از فعالین حركت ملی با پیش کشیدن مشكلات سیاسی و اقتصادی  پیش روی استقلال آزربایجان جنوبی، روند جاری در اتحادیه اروپا و پاره ای از نقاط جهان را برای اثبات استدلال خود و قانع شدن به سیستم فدرال پیش می كشند. اما استدلالهای این طیف فاقد منطق درونی و بیرونی(تجربی) است.
 اولا حتی در خود اروپا هم مللی كه حاكمیت ملی خود را هنوز به دست نیاورده اند برای احراز حاكمیت ملی شان مبارزه می كنند كه نمونه بارز آن جدا شدن مونته نگرو با 620,000 جمعیت از صربستان 5/8 میلیون نفری در خرداد ماه 1385 و تلاش باسكها و كاتالان ها برای به دست آوردن حق تعیین سرنوشت بیشتر از دولت مركزی اسپانیاست.
ثانیا شرایط تاریخی، فرهنگی، ‌سیاسی و اقتصادی هر منطقه از جهان با مناطق دیگر متفاوت است و ما نمی توانیم برای همه جهان در یك آن نسخه واحد بپیچیم. در اروپا رشد ناسیونالیسم و حاكمیت ملی به بلوغ رسیده است. و ملتهای اروپایی با اراده خود و در فضایی دموكراتیك به سوی وحدتی دموكراتیك حركت می كنند. در حالیكه وحدتی كه در كشور جعلی موسوم به ایران وجود دارد وحدتی فاشیستی و با سركوب از بالا و نادیده گرفته شدن اراده ملی و حاكمیت ملی ملت‌های غیر فارس حاصل شده است. ابتدا بایستی ملت ترك آزربایجان جنوبی حاكمیت ملی خودش را بدست آورد و سپس بر اساس منافع خود و در فضایی دموكراتیك به سوی اتحادها و ائتلافهایی كه دربردارنده منافع ملی آن است حركت كند. حاكمیت فاشیسم فارس بر آزربایجان جنوبی در صد سال اخیر و تحریف تاریخ، فرهنگ و هویت ملی تركهای آزربایجان جنوبی عده‌ای از روشنفكران و نویسندگان ترك را از خود بیگانه كرده و آنان به دشمنان آشكار هویت ملی تركهای آزربایجان و دریوزگان فارس‌ها تبدیل شده اند و حتی هویتی دوگانه پیدا كرده اند و به زغم خود می خواهند هم هوای منافع ملی فارس‌ها را داشته باشند و هم هوای منافع ملی تركهای آزربایجان جنوبی را داشته باشند در حالیكه فاشیسم فارس و توده مردم فارس بعنوان هیزم فاشیسم فارس هیچ حقی برای ملل غیر فارس در جغرافیای جعلی موسوم به ایران قائل نیست و با پند و اندرز نمی توان حق ملت ترك را از حلقوم فاشیسم فارس بیرون كشید، بلكه با بسیج قدرت ملی تركهای آزربایجان جنوبی می‌توان حق تعیین سرنوشت و حاكمیت ملی را بدست آورد و لازمه آن شناساندن دشمنی فارسها با تركهای آزربایجان است كه عده‌ای روشنفكر نمای ترك در صدوپنجاه سال اخیر با خطایی استراتژیك آنان را به عنوان دوستان ملت ترك جا زده اند. مضحك‌تر از این‌ها كسانی هستند كه بدون آشنایی با الفبای نظام دولت-ملت، سیستم، حاكمیت ملی، اجتماعی بودن حوزه سیاست و غیر فردی بودن آن در مقاله ای به اصطلاح روشنفكرانه و انسان دوستانه تحت عنوان «شوونیسم، استفاده های نادرست از یك مفهوم» به یاد حمایت از فارس‌های بسیار محترم؟! افتاده بود و از اینكه عده ای نمی دانند كه «تمام یك ملت نمی تواند شوونیست باشد» ناله سر داده بود. جناب آقای هدایت سلطان زاده! كه قبلا هم افاضات زیادی در فضایل و مزایای فدرالیسم تجملی تان با همراهی خیالی برادران فارس؟! از شما صادر شده است سیاست حوزه جمعی و اجتماعی است و اشخاص و شخصیتها هم به اعتبار گرایش سیاسی و ملی شان مورد بحث قرار می‌گیرند و نظام بین الملل مبتنی بر دولت-ملت ‌هاست نه اشخاص، ‌بنابراین اشاره شما كه «كم نبودند و نیستند تركهای آزربایجانی كه در حكومت فارس‌ها دارای مناصب عالی هستند» ناشی از آن است كه جنابعالی معنی نظام و سیستم را هنوز نفهمیده اید. ما در نظام دولت-ملت در صحنه بین المللی زندگی می كنیم و دشمنی‌ها و دوستی‌ها در آن بر اساس منافع ملی جریان می یابد و بر طبق اصل خود یاری (Self-help) هر ملتی به تنهایی و یا از طریق اتحادها و ائتلاف‌ها به دنبال منافع ملی خود است. كسی هم به دنبال تعقیب خیر اخلاقی در نظام بین الملل نیست بلكه به دنبال خیر سیاسی است كه متفاوت از خیر اخلاقی است و بر مبنای منافع ملی تعریف و عمل می شود. شما هنوز مفاهیم اولیه سیاسی و بین المللی را بایستی مطالعه کنید تا از توهمات اخلاقی رها شوید و بدانید که هیچ فارس دموکرات و لیبرالی وجود ندارد تا به فکر اتحاد با او باشید.
جناب آقای هدایت سلطان‌زاده! نبایستی ما در پی به راه انداختن كلاس اخلاق در نظام بین الملل باشیم و به توصیه شما بدنبال طرحی برای جدا كردن فارس‌های شوونیست از غیر شوونیست باشیم تا به فارس‌های غیر شوونیست توهین نشود زیرا اساسا همه فارس ها‌ در زیر سایه یك نظام فاشیستی و شوونیستی هیزم این نظام هستند و شما نگران توهین به فارس‌های محترم ؟! غیر شوونیست نباشید.
تورك آزربایجانی جنوبی فقط بایستی به فكر منافع ملی خودش باشد در حالیكه از همه سو سرزمین و ملت ما در معرض خطر قرار دارد و همه حتی همسایگان ترك ما به فكر سوء استفاده از ضعفهای ما هستند ما نیازمند انسجام در هویت ملی و منافع ملی هستیم و هویت جز با غیرِ آن كه اكنون فارس‌ها عمده ترین نیروی دشمن ما هستند تمایز و برجستگی نمی یاید. همانگونه كه همه ملت‌ها در سیاست و نظام بین الملل به دنبال منافع ملی خود هستند، ما هم بایستی تمام تحولات منطقه و جهان را از منظر منافع ملی ترك آزربایجان جنوبی نگاه كنیم و سود و زیان خود را بسنجیم و بر اساس آن عمل كنیم. تحولات كردهای شمال عراق، كردهای تركیه، كردهای ساكن جنوب آزربایجان جنوبی، تحولات بحران قره‌باغ و روابط آزربایجان شمالی و ارمنستان، مناسبات دولت فاشیست فارس با غرب بر سر مسئله تولید سلاح هسته‌ای، بحران خاورمیانه و بطور كلی تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... در منطقه و جهان بایستی از منظر منافع ملی تركهای آزربایجان جنوبی مورد توجه قرار گیرد و به ملت ترك آگاهی كافی بر اساس آن داده شود.
همانگونه كه نظام سلطه فاشیسم فارس برای سلطه خود بر ملل غیر فارس گفتمان خاص خود را در 150سال اخیر ایجاد كرده است، برای مقاومت در مقابل سلطه ورهایی از آن نیز نیاز به ایجاد گفتمان خاص در تمامی حوزه های سیاسی، ‌فرهنگی، اقتصاد،‌ تاریخی و ... بر مبنای منافع ملی تركهای آزربایجان جنوبی داریم. در این متن کوتاه به صورت اجمالی به ظرفیت‌ها و منابع اقتصادی آزربایجان جنوبی و انتقال این منابع به مناطق فارس زبان اشاره شد. آگاهی دادن به ملت ترك و ایجاد خود باوری در آنان و یادآوری عظمت‌های تاریخی آنان و تواناییها و ثروت‌های طبیعی آن و ستم‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رفته بر آنان توسط فاشیسم فارس ضرورت اولیه برای ایجاد انسجام ملی و بسیج قدرت ملی در مقابل دشمن بدوی و فاقد هر نوع مدنیت و انسانیت یعنی فاشیسم فارس است.
کافی است وضعیت عربستان(خوزستان) را مورد توجه قرار دهیم. ملت عرب خوزستان علیرغم آنکه بر روی منابع عظیم نفت زندگی می کند و درآمدهای نفتی آن در صورت استقلال ملی می تواند اعراب آنجا را به ملتی ثروتمند و مرفه تبدیل کند، ولی فقدان آگاهی ملی و تکیه بر اوهامی مانند اشتراک در مذهب شیعه با فارسهای محترم؟! آنان را زیر سلطه فارسها نگه داشته است و آنان نه تنها از این ثروت نفتی بهره ای نمی برند بلکه فارسها از پول نفت اعراب شهرهای فارسی زبان را آباد کرده اند و اعراب را در گرسنگی و فقر و فلاکت و سرکوب نگه داشته اند.
اگر همانند عربستان(خوزستان) حتی سراسر آزربایجان جنوبی معدن طلا و نفت و گاز باشد، بدون پی ریزی اندیشه استقلال ملی که مبتنی بر گفتمان هویت ملی و منافع ملی تورکهای آزربایجان جنوبی می باشد، دیناری از این ثروتها نصیب ملت تورک آن نخواهد شد و همانند وضعیت فعلی نفت و گاز خوزستان و معادن ارزشمند آزربایجان جنوبی همگی به نفع تهران، اصفهان، یزد، مشهد، کرمان، سمنان و ... استثمار خواهد شد. بنابراین راه رهایی ملت تورک تزریق خودباوری و بیرون راندن فاشیسم فارس از آزربایجان جنوبی است و هرگونه فکر خام مبتنی بر ماندن در چهارچوب مفهوم توتالیتر و فاشیستی ایران، همانند جنبشهای صدوپنجاه سال اخیر که مبتنی بر فارس گرایی و ایرانگرایی بوده است سمی مهلک و خسرانی تاریخی برای ملت تورک خواهد بود و تاریخ و فرزندان آینده تورکهای آزربایجان جنوبی ما را نخواهند بخشید. این فرصت تاریخی مناسب داخلی و بین المللی برای رسیدن به زندگی شرافتمند زیر پرچم آزربایجان جنوبی مستقل را از دست ندهیم و در اوهام در میان دشمنان فارسمان به دنبال دوست نگردیم.
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn