از ناسیونالیسم دینی تا تعصب ملی: ایرانی نیستی اگر نخوانی!- نعیمه دوستدار
- توضیحات
- منتشر شده در پنج شنبه, 27 فروردين 1394 16:43
تعرض به دو نوجوان ایرانی در بازگشت از سفر حج عمره، جرقهای شد تا همنشینی غریبی میان گروههای مختلفی از ایرانیان ایجاد شود: ناسیونالیسم شیعی در کنار ناسیونالیسم ایرانی قرار گرفت و یک وحدت درونی ایجاد شد؛ وحدتی که خیلیها آن را نژادپرستانه میخوانند.
پذیرش این اتهام اما برای گروهی که این روزها به شدت از این تعرض برآشفته شدهاند، آسان نیست. بسیاری از آنها گمان میکنند که باید در مقابل تحقیری تاریخی بایستند که عربها عامل آن بودهاند و در نتیجه حمله آنها به ایران رخ داده است. و چه فرصتی بهتر از این؟ اینجا همان جایی است که هم دولت از آن راضی است، هم ملت.
نژادپرستی مدرن
نژادپرستی کلاسیک خصوصیات فیزیولوژیکی و بیولوژیکی انسانها را عامل نابرابری آنها میدانست و نقشی برای مداخله قدرت در عقب نگه داشتن نژادهای گوناگون بشر قائل نبود. در تعریف کلاسیک نژادپرستی، همه چیز ذاتی و وابسته به ژن بود؛ تصادفی تلخ که سیاهها و سفیدها را از هم جدا میکرد. گرچه قرنها با مظاهر نژادپرستی مبارزه شد و آپارتاید و تبعیض نژادی در بسیاری از کشورها منسوخ شد اما تنها تفاوت رنگ پوست عامل بقای نژادپرستی نبود.
قومهای گوناگون که تفاوتشان تنها زبان و فرهنگ و گاهی حتی اندازه قد و قامت است، در تاریخ معاصر بارها علیه هم برخاستهاند و خونریزیها کردهاند.
بزرگترین جلوه نژادپرستی در جهان معاصر، آلمان نازی بود که در آن تفکرات نژادپرستانه، مذهب، نژاد و حتی ناتوانی جسمی و حرکتی را در برمیگرفت و سرانجام به کشتار وسیع نسلهای یهودیان و ناتوانان انجامید.
امروز هم رفتارهای تبعیضآمیزی که از کلیشههای برآمده از باورهای نژادی برمیخیزند، همچنان گروههای مختلف دینی و مذهبی و حتی زبانی را هدف قرار میدهند.
در جهان امروز، کسانی با توهم برتری فرهنگی، صاحبان فرهنگهای دیگر را تحقیر میکنند؛ آن هم با تکیه بر تاریخ و عوامل بیولوژیک. بر این اساس، اروپاییهایی که مردم شرق را عقبافتاده تلقی میکنند، فرقی با ایرانیانی ندارند که اعراب را نژاد پستتر میدانند و البته عربهایی هم که «عجم» را «منفور» و «نجس» میدانند، بخشی از جریان نژادپرستی مدرن هستند.
نژادپرستی از نوع ایرانی
وقتی ماجرای تعرض به نوجوانان ایرانی در بازگشت از سفر حج عمره مطرح شد، ناسیونالیسم ملی به سرعت خود را در قالب اکنشهای احساسی با رنگ و بوی نژادپرستانه در جامعه مجازی و در میان عموم ایرانیان نشان داد. پیش از آنکه فرصتی برای نشان دادن اعتراض مدنی و مسالمتآمیز به ماجرای تعرض به این دو نوجوان فراهم شود، به سرعت حجم بالایی از جکها، متنهای وایبری و استتوسهای فیسبوکی تولید شد که ایرانیان آریایی را قسم میدادند که اگر «غیرت» ایرانی دارند، این متنها را دست به دست کنند.
IRan saudi
اینجا دیگر موضوع تنها «غیرت دینی» نبود. خیلیها آن را «خشم مقدس» خواندند و در اظهارنظرها و واکنشهای خود اذعان کردند که مردم از این واقعه خشمگین هستند و باید آنها را درک کرد. به اعتقاد آنها این خشم را باید فهمید چون واکنشی است در مقابل یک واقعه و زمینه تاریخی و فرهنگی آن طولانیتر از روزهای اخیر است. آنها این توفان را پاسخی طبیعی به اظهارات ضد ایرانی و ضد شیعی شبکههای ماهوارهای سلفی و حکومتهای عربی سنی دانستند که از هیچ فرصتی برای تاختن به ایران و ایرانیان فروگذار نمیکنند.
این خشم مقدس اما به خشنترین شیوهها بروز کرد. از فحاشی به اعراب و به کار بردن کلمات رکیک تا تحقیر فرهنگ قومی آنها با نسبت دادن صفتهایی مانند «سوسمارخور» و «زبان نفهم». آنها که خشم خود را در قالب گفتار فرهنگی پوشاندند، اظهارنظرهایی از این دست کردند: «مشکل اصلی ایرانیان با اعراب نه نژادی بلکه فرهنگی است. آن فرهنگ توحش که از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون عقب ماندگی را بر ایران تحمیل کرده است. همان فرهنگ تازی شبه جزیره که تمدنهای بزرگ خاورمیانه و شمال آفریقا را برانداختند و زبانهای ملی را به فنا بردند.»
آنها عربستیزی ملیگرایان ایرانی را اسلامستیزی تفسیر میکنند و اعتراض به آنچه جنایات اعراب و اسلام در ایران دانسته میشود. همانطور که عربستیزی شیعیان مذهبی، معنای دیگر سنیستیزی و وهابیستیزی است.
در اظهارنظرهای آنها اشاراتی به آنچه امروز در منطقه و در همسایگی ایران میگذرد هم هست: «مسأله نژاد و نژاد پرستی نیست. نیازی نیست برگردید ۱۴۰۰ سال پیش. کافی است چشم باز کنید و منطقه را ببینید. چه کسانی سر میبرند، چه کسانی کافر میکشند؟ چه کسانی به جان بناهای تاریخی و موزهها افتادهاند و چه کسانی هنوز دختران و زنان ایزدی را چون برده جنسی میفروشند؟»
برخی از آنهایی که همراه این موج خشونت شدند، حتی خود قادر به تحلیل احساس خود نیستند. یک کاربر فیسبوک نوشته است: «هرگز با هیچ عربی همکار و دوست نبودهام. حتی با آنها برخوردی نداشتهام. از آنها بدم میآید. نمیدانم چرا؟!»
همزمان با این تحولات که به سرعت در گفتوگوهای ایرانیان جا باز کرد، یک قطعه موسیقی هم تولید شد؛ آهنگ «عربکش» که در آن خواننده ترکیب وسیعی از سیاست و فرهنگ ضد عرب را ارائه میدهد: تحسین قاسم سلیمانی، فرماندهان سپاه ایران در کنار نام بردن از کوروش و بابک خرمدین. خواننده حتی به تفاهم هستهای هم اعتراض میکند و پیشنهاد میدهد که عربها تحریم شوند. گردن زدن عربها در کنار قبر کوروش پیشنهاد آخر این خواننده است.
مخاطب این موسیقی رپ، میلیونها جوان ایرانی سرخورده از حاکمیت شیعی ایران هستند که شکست سیاستهای ایدئولوژیک آن، سرنوشت آنها را تحت تأثیر خود قرار داده است. جوانانی که خود را به دلیل این سیاستها تحقیر شده و در جهان منزوی میبینند. آنها میخواهند به چیزی قویتر و بهتر تعلق داشته باشند: به هویتی که به آنها معنی ببخشد؛ آمیزهای از قاسم سلیمانی و کوروش.
از ناسیونالیسم ملی تا ناسیونالیسم شیعی
همزمان که مقامات ایرانی درباره تعرض به دو نوجوان ایرانی واکنش نشان میدادند و خبرهایی از توقف سفرهای عمره و اعزام ایرانیان به عربستان منتشر میشد، تجمعاتی هم در برابر سفارت عربستان در تهران شکل گرفت. هر چند خبرگزاریهای داخلی گزارش دادند که «عزا عزاست امروز، ایرانی باغیرت صاحب عزاست امروز»، «بیشرف حیا کن، خاک ما رو رها کن» و «تا پرچمو نگیریم، ما از اینجا نمیریم»، شعارهای معترضان در مقابل سفارت عربستان بوده، اما معترضان به همین اکتفا نکردند. عکسهایی از پلاکاردهایی منتشر شد که عربها را «سوسمارخور و ملخخور» نامیده بود.
اما این اعتراضهای به شدت ملی، همینجا به اعتراضهای شیعی نزدیک شد. در همان تجمعات کسانی بودند که شعار «حیدر حیدر» و «برادر بسیجی، پس رگ غیرتت کو» سر میدادند و پیامهایی که عربها را «وهابیهای تروریست» میخواند و شیعیان را به مقابله با «رافضیهای نجس و مجوسهای صفوی» فرا میخواند هم رد و بدل میشد.
پیش از این حتی ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، پیشنهاد تحریم حج را داده بود. در عرض چند روز، کار سیاسیتر از قبل شد و پای مداخله عربستان در یمن هم به میان کشیده شد، آن هم در شرایطی که ایران هم به حمایت از حوثیهای یمن متهم است. این نقطه همان فصل مشترک بود: ملیگراهایی که اسلام را عامل مشکلات چند صد ساله ایران میدانستند، در کنار شیعیانی ایستادند که آرزوی تشکیل هلال شیعی در منطقه را دارند؛ دو نگاه متناقض به یک موضوع.
در کنار منتقدانی که این رفتارهای هیجانی و واکنشی را نژادپرستانه دانستهاند، گروهی معتقدند که تحقیر مداوم ایرانیان و متهم کردنشان به نژادپرستی رفتار نادرستی است. منتقدان اما به نمونههای دیگری از رفتارهای افراطی در سالهای اخیر اشاره میکنند؛ رفتار ایرانیان با پناهندگان عرب و افغان، نادیده گرفتن حقوق مهاجران و تبعیض در حقوق اقلیتهای قومی در داخل ایران. آنها به عنوان مثال تبعیضهای قومی نسبت به کردها، ترکها، عربها و سنیهای ساکن ایران را مطرح میکنند که نه تنها از دستیابی به بسیاری از منابع اقتصادی و سیاسی در داخل کشور محرومند، بلکه حتی حقوق اولیه آنها مانند حق داشتن مسجد و آموزش زبان مادری نیز نقض میشود. در مقابل طرح این نکات اما منتقدان برچسب «جداییطلبی» و «حمایت از تروریسم» میخورند.
با وجود میانداری و تلاش افراد و گروههایی که سعی کردهاند در این هیاهو با کوبیدن بر طبل عربستیزی و نژادپرستی مخالفت کنند و خطرات رشد تفکرات افراطی را در فضای جامعه گوشزد کنند، موجهای قدرتمند مجازی و حقیقی در جامعه ایران در حال حرکت است. این بار هم که این موج فرو بنشیند، همچنان این احتمال وجود دارد که از جای دیگری برخیزد.